شناسایی نقاط کور بازار و نحوه رفع آن ها

فهرست مطالب

تا حالا شده تو کسب‌وکارت کلی انرژی بزاری، تبلیغ کنی، وقت بذاری، ولی نتیجه‌ای که انتظار داشتی نگرفتی؟
یا حس کرده باشی یه جای کار می‌لنگه، ولی دقیق ندونی کجا؟
خیلی وقتا این مشکل از یه چیز واضح نیست،
از چیزیه که نمی‌بینیش — چون اصلاً حواست بهش نیست!
به اینا می‌گن “نقاط کور بازار”.
همون‌طور که تو رانندگی یه نقطه‌هایی هست که تو آینه نمی‌بینی ولی ممکنه باعث تصادف شن،
توی کسب‌وکار هم یه‌سری قسمت‌ها هستن که از دید مدیر، بازاریاب یا تیم فروش پنهون می‌مونن — ولی دقیقاً همون‌جاها می‌تونن باعث ضرر، اتلاف منابع یا حتی از دست دادن مشتری بشن.
نقاط کور بازار یعنی جاهایی که یا تا حالا بهشون فکر نکردی، یا به‌درستی تحلیلشون نکردی.
ممکنه یه هزینه بی‌نتیجه باشه، یه فرآیند ناکارآمد، یه تبلیغ اشتباه، یا حتی یه رفتار تکراری که فقط از روی عادت انجامش می‌دی.
پس اگه حس می‌کنی یه چیزی تو مسیر رشد کارت داره سد ایجاد می‌کنه ولی نمی‌دونی چیه، حتماً تا آخر این محتوا با من بمون.

تغییر در روند فعالیت‌ها

یکی از رایج‌ترین اشتباهات تو خیلی از کسب‌وکارها اینه که یه روش تبلیغ یا بازاریابی رو هی تکرار می‌کنن، بدون اینکه بررسی کنن هنوز هم داره جواب می‌ده یا نه.
فقط چون یه زمانی جواب داده، یا چون همیشه همین کار رو می‌کردن، همچنان ادامه می‌دن — حتی اگه الان دیگه هیچ بازدهی نداشته باشه.

مثال :
فرض کن یه شرکت خدماتی هر سال یه مبلغ ثابتی می‌ذاره برای تبلیغ بنری تو یه سایت خاص. شاید یکی دو سال اول نتیجه داشته، ولی الان چند وقته که نه کسی روش کلیک می‌کنه، نه مشتری‌ای از اون مسیر میاد.
ولی بازم تبلیغ تمدید می‌شه، چرا؟ چون تو بودجه سالانه نوشته شده و کسی نرفته بررسی کنه که واقعاً به درد می‌خوره یا نه.
این یعنی یه جور تصمیم‌گیری از روی عادت. کاری که انگار فقط چون همیشه انجامش دادیم، باید ادامه‌اش بدیم — حتی اگه داریم باهاش پول و وقت هدر می‌دیم.
و این دقیقاً یه نقطه کور تو مدیریت بازاریابی‌ـه. جایی که بی‌صدا داری ضرر می‌کنی، بدون اینکه کسی متوجه شه.

سیلوهای بی‌صدا در سازمان

تو خیلی از سازمان‌ها، تیم‌ها انگار جزیره‌های جدا از همه‌ن.
هر تیم فقط کار خودش رو می‌کنه، بدون اینکه حواسش باشه بقیه بخش‌ها چی نیاز دارن یا چه اطلاعاتی رو باید با هم رد و بدل کنن.
به این حالت می‌گن «سیلوهای بی‌صدا»؛ یعنی بخش‌ها به ظاهر کنار هم هستن، ولی هیچ صدایی بین‌شون رد و بدل نمی‌شه — نه اطلاعات، نه تجربه، نه حتی بازخورد مشتری.

مثال :
فرض کن تیم مارکتینگ کلی سرنخ جذب می‌کنه از طریق کمپین‌ها، ولی تیم فروش اصلاً در جریان نیست.
یعنی حتی نمی‌دونه چه آدمایی جذب شدن، با چه دغدغه‌ای، و چه نوع محتوایی باعث شده سرنخ تولید شه.
خب معلومه وقتی این‌همه اطلاعات بین دوتا تیم رد و بدل نشه، کلی فرصت از دست می‌ره.
اون سرنخ‌ها یا به‌موقع پیگیری نمی‌شن، یا اون‌قدر بی‌ربط پیگیری می‌شن که از دست می‌رن.
این یعنی سازمانت به‌ظاهر داره فعالیت می‌کنه، ولی در واقع داره انرژی تلف می‌کنه — چون یه سری دیوار نامرئی بین بخش‌ها کشیده شده.

تبلیغات بدون هدف‌گذاری دقیق

یکی از اشتباهای پرهزینه تو خیلی از کسب‌وکارها اینه که برای تبلیغات کلی پول خرج می‌کنن، ولی نمی‌دونن دقیقاً دارن سراغ چه کسی می‌رن. یعنی بودجه تبلیغاتی رو پخش می‌کنی روی یه عالمه آدم، بدون اینکه بدونی واقعاً مشتریِ تو کدومه.
نتیجه؟
کلی آدم تبلیغو می‌بینن که اصلاً به محصول یا خدمت تو نیاز ندارن. کلی هزینه می‌ره، ولی بازخوردی نمی‌گیری.
شاید تعداد بازدید بالا باشه، ولی فروش پایین.

مثال:
فرض کن تبلیغ یه دوره آموزشی تخصصی رو به‌جای اینکه نشون بدی به کسایی که واقعاً دنبال رشد شغلی‌ان، داری به همه نشون می‌دی — حتی به دانش‌آموز یا کسی که اصلاً دغدغه آموزش نداره.
راهکار چیه؟
از ابزارهای بازاریابی دیجیتال استفاده کن تا تبلیغت فقط برسه دست آدم درست — یعنی کسی که احتمال خریدش بالاست.
مثلاً تبلیغو فقط به کسایی نشون بده که قبلاً وارد سایتت شدن ولی خرید نکردن.
این می‌شه هدف‌گذاری هوشمند؛
یعنی به‌جای اینکه بلندگو دستت بگیری تو خیابون فریاد بزنی، آروم و دقیق حرفتو به گوش اون کسی می‌رسونی که واقعاً می‌خواد بشنوه.
و دقیقاً همینجاست که تبلیغ تبدیل می‌شه به سرمایه‌گذاری — نه فقط هزینه.

بازاریابی همه‌جانبه و چندکاناله

اگه فقط از یه کانال برای بازاریابی استفاده می‌کنی، داری کلی فرصت از دست می‌دی.
مشتری‌ها هرکدوم یه‌جا فعال‌ترن — یکی تو اینستاگرامه، یکی ایمیل چک می‌کنه، یکی از طریق گوگل پیدات می‌کنه. اگه فقط روی یکی تمرکز کنی، بقیه رو از دست می‌دی. به‌جاش باید تبلیغ و پیام‌ت رو تو چند تا کانال پخش کنی — هماهنگ و هوشمند — تا مخاطب هرجا که هست، باهات ارتباط بگیره. این یعنی بازاریابی چندکاناله واقعی.

مثال:
فرض کن یه فروشگاه لباس داری.
اگه فقط تو اینستاگرام تبلیغ کنی، اونایی که فقط ایمیل چک می‌کنن یا از گوگل دنبال خریدن، اصلاً نمی‌بیننت. ولی اگه همزمان یه کمپین بزنی که هم تو اینستا باشه، هم ایمیل بفرستی، هم گوگل ادز فعال باشه، مشتری هرجا که باشه، پیامت رو می‌بینه — و احتمال خریدش چند برابر می‌شه.

نقاط کور بازار مثل نقاط کور رانندگی‌ان؛
تا وقتی نبینیشون، نمی‌تونی درست واکنش نشون بدی — و ممکنه درست همون‌جاها ضربه بخوری. مدیریت هوشمند یعنی فقط دنبال بیشتر فروختن نباشی، بلکه دقیق بدونی چی داره خوب کار می‌کنه، چی فقط داره جا اشغال می‌کنه. اگه بتونی این نقطه‌های پنهان رو شناسایی و اصلاح کنی، هم هزینه‌هات کمتر می‌شن، هم مسیر رشد کسب‌وکارت واقعی‌تر و پایدارتر می‌شه.

 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در توییتر
اشتراک گذاری در تلگرام
اشتراک گذاری در واتساپ
اشتراک گذاری با ایمیل

بیشتر بخوانید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

ثبت سفارش

جهت سفارش کافیست تا فرم زیر را پر کنید. کارشناسان آمار پیشرو در اسرع وقت با شما تماس می گیرند

مشاوره رایگان

جهت دریافت مشاوره رایگان تنها کافیست نام و تلفن خود را وارد کنید تا کارشناسان آمار پیشرو در اسرع وقت با شما تماس بگیرند

کار خودتان را راحت کنید

همین الان می توانید با کارشناسان ما به صورت کاملا رایگان مشاوره کنید و یا سفارش خود را ثبت و ادامه کار را به تیم توانمند آمار پیشرو بسپارید و از این همکاری لذت ببرید